در حریم دید تو ، دیده اگر نمی شدم / شاه و رگم جدا ز هم ، شد ز لیاقت خودم / تیغ غمت بریده سر اگر ، بدان / من از نگاه گرم تو ، لحظه به لحظه وا شدم .
ميگن ما تو دنيا مسافريم خدايا مگه من چكار كردم كه بايد زوري تو زندان مسافر باشم؟ آدم ميره مسافرت تا بار رو دوشش كم تر شه پس چرا هي بايد بمونم تا بار گناهم هي زيادتر شه؟ من ميخوام از مسافرت برگردم خستم از اين شهر چكار كنم كه بشه برگردم با كدوم وسيله بايد برگردم؟ من مسافرم بله مقصدم با بقيه فرق داره مسافر شهر غم و غصه شدم خدايا كي ميشه از اين شهر برم؟
نظرات شما عزیزان:
Power By:
LoxBlog.Com |